آلما

Sunday, July 30, 2006

لو

نمی دانم از آن وقتی که تصمیم گرفتم همه چیز زندگی ام را لو ندهم کمتر می نویسم یا از وقتی فهمیدم که فامیلهایمان در شمال هم وبلاگ می خوانند. به هر حال قضیه همان رابطهء متوسط است که گفتم. امروز با آن خانمی که به دستم سرم وصل کرد رابطهء متوسط ایجاد کردم. لازم هم نبود رشته های تحصیلیمان یکی باشد یا جفتمان ازدواج کرده یا نکرده باشیم یا هر چیز دیگری. اساسا وقت نیست برای کارهای تجملاتی که در آن کارها خیلی چیزها لازم است. این رابطه های خیلی نزدیک تجملاتی هستند با همین تعریف.

Tuesday, July 11, 2006

کشف نوعی از رابطه

یک نوعی از رابطه را کشف کرده ام که دیگران بسیار از آن استفاده می کنند. آن رابطهء نه خیلی نزدیک و نه خیلی دور بلکه مدیوم است. در این نوع رابطه علاوه بر اینکه کلی از نیازهای آدم برآورده می شود انتظار کاملا یکسان بودن هم وجود ندارد

Sunday, July 09, 2006

سفر

الآن که دوتستانم از مسافرت کردن می ترسند این سوال برای خودم هم مطرح شده که چه طور این همه جا را گشته ام. یعنی همه جا یا خانواده ام بوده یا خانوادهء کس دیگری بوده یا زن و شوهری بینمان بوده یا حالت مجاز دیگری؟

Tuesday, July 04, 2006

استقلال

رعایت این همه اصول ایمنی که مخصوصا برای دختر ها تجویز می کنند با شجاع زندگی کردن منافات دارد. اصلا با رعایت همه آنها نمی توان زندگی کرد.
روز ها خیلی مهمند ولی اگر شب قبل به خاطر پشه اصلا خوابت نبرده باشد الآن هم از بالا پشت بام مدام صدای بنایی بیاید به سادگی روزت را از دست می دهی. یک جورهایی عملا پیاده کردن زندگی با آنچه خوابش را دیده ای خیلی فرق می کند . برای ابتدایی ترین نیازهای زندگی ات باید تمام وقتت را هدیه کنی. شاید هم مرض من است که مدام به کارهای جالب تری که می توانم انجام بدهم فکر می کنم. به هر حال استقلال اولین شرط آدم بودن برای یک دختر 25 ساله در تهران است. منظورم صرفا استقلال مالی است.