آلما

Thursday, April 27, 2006

چهارچوب

ما چهارچوبها را خودمان تعریف می کنیم و یک قفل محکم هم میزنیم بر سرش.
چرا از این سوراخ مربعی که دارم و می توانم همهء دنیا را از آن ببینم فقط به چند وبسایت سر می زنم؟ دنیای بسته همین است دیگر. احتمالا چند وقت دیگر یک پرده هم جلوی مانیتورم بکشم و هرزگاهی برای میل چک کردن دزدکی از گوشه پرده آن ور را نگاه کنم.

Tuesday, April 25, 2006

شرایط و اجبار

وقتی ماشهء تفنگ انگشت تو راروی خود به عقب می کشد هم تو باید جواب پس بدهی؟

Friday, April 21, 2006

آنچه ما خواسته ایم

درک شدن ،درک شدن و درک شدن حتی بیشتر از دوست داشته شدن.

Wednesday, April 19, 2006

حد و مرز

اساساً حق نداریم به خاطر خیلی چیزها ناراحت یا خوشحال بشویم ! ولی احساسها کی در بند این حرفهایند؟

Sunday, April 16, 2006

کار

یه جاییه که هر قدر بخواهی چایی هست و اینترنت و تا حدی هم به خاطرش پول داری ولی بدبختی!

Wednesday, April 12, 2006

صندلی

اگر هر رابطه ای را به صورت یک صندلی فرض کنیم مسلما یکی از پایه های آن زمان است، منتها این پایه اکثراً روی صندلی رو به بالا رشد می کند

Saturday, April 08, 2006

سکوت یا سخن؟

خیلی سعی کردم که وبلاگم نقش سوت زننده و بوق زننده و موچ کشنده را نداشته باشد. اما چه کنم که هویتش ابراز من است. این آخر ها که داد می زد
- بیا جلو! نترس از من. جلوتر
حقه خوش موثر واقع شد . دروغی در کار نبود. فقط حرفی است که اگر زده نشود چه طور کسی بداند. فکرش را بکن برای دیده شدن مجبور بودی مدام حرف بزنی و با هر لحظه سکوت محو می شدی.

Thursday, April 06, 2006

رابطه

رابطهء من و تو مستقل از من و تو شکل می گیرد. لجباز و خودسر خودش برای خودش تصمیم گیری می کند.

Saturday, April 01, 2006

نحوهء فکر کردن

مگر می شود مطلق فکر نکرد؟
تو نسبتاً مرا دوست داری.
من هم.
من خیلی نسبتاً می دانم که تو که هستی.
نسبتاً نمی دانم.
تو گشته ای بین همه
و ما اصرار داریم که "تو" برای هر کس همیشه یکی باشد!
مگر می شود مطلق فکر نکرد؟