شرح حال
خوشبخت که لغت سنگيني است. ولي اين روزها مشکلات کم است انگار برايم. کار خيلي حالم را خوب مي کند. و اينکه کار ياد بگيرم. درس را دوست نداشتم، لا اقل اين سيستمي اش را. جور ديگرش را که نديده ام. انرژي دارم. از آنجا مي فهمم که وقتم زياد است. بيشتر از آن موقع هايي که کار نمي کردم. دو تا داستان دو جا فرستادم که تحويل گرفتند و حالم را خوب کرد. اضطرابهاي شبانه ام هم کم شده اند. يک چيز خوب ديگر. دعوايي شده ام. با آدمهايي که فکر نمي کردم هيچ وقت دعوا کنم، دعوا مي کنم. خيلي خوب است. بايد با مامان بابام هم دعوا کنم هر چند که آدمهاي خوبي هستند.
1 Comments:
At 2:40 PM,
Mehrdad said…
Shire Alma!!!!!
Post a Comment
<< Home