آلما

Wednesday, January 16, 2008

ول

جناب آنیناموس
از احوال من جویا شده بودی.
باید بگویم که بدم
خیلی بدم
نمی دانم احساسی که دارم احساس رهایی است
یا وِلی
اصلا فرقشان را نمی دانم.
امان از این ندانستن ها
هدفی ندارم جز آنکه سر پا بمانم
ادعایم هم می شود که درمان شده ام
من افسرده نیستم
فقط قانعم
خیلی قانع تر از آنکه فکرش را بکنی
همین است که هیچ از دست دادنی ناراحتم نمی کند
همین است که در حین مریضی قوی به نظر می آیم.
این بود حال و روز من
چه قدر ناراحتی ها حس ترحم ام را بر می انگیزد
چه قدر بد است جایی که از آدم انتظار دارند گریه کند آدم بخندد
چون همه چیز سبک و بامزه است

2 Comments:

  • At 1:32 AM, Anonymous Anonymous said…

    hi;
    your blog is good. i like your emosion. and i like to walk in tehran sq. 's like you.

     
  • At 1:33 AM, Anonymous Anonymous said…

    my name is davood and live in tehran. dkhodamoradi@yahoo

     

Post a Comment

<< Home