آلما

Thursday, January 10, 2008

و اکنون ، تو

چشم هایم از درون اشک می ریزند
زل زده به چشمانت
که بر می گیری
دستی که می کشی
می بری به درون
خمیده می شوی

کرم مغزت
کرم دانسته هایت
باز می شود
می پیچد دور تنت
کپه بغضی می شوی
لعنتی بر این جهان

1 Comments:

  • At 4:32 AM, Anonymous Anonymous said…

    بیشتر بنویس با خبرشیم از احوالت

     

Post a Comment

<< Home