آلما

Saturday, May 05, 2007

روشنفکری

وقتی فکر می کنم که چرا از انتلکها متنفرم به این نتیجه می رسم که خودم هنوز درگیر قضیه هستم. این طور نیست که مساله را حل کرده باشم در کناری و از کنار به آن نگاه کنم. هنوز هم اگر کسی بهم بگوید روشنفکر نیستی چون خانواده ات را دوست داری بسیار تلاش می کنم تا ثابت کنم خانواده ام را دوست ندارم. برای انتخاب دوستانم هم مستقل از اینکه چه قدر آدمی باشد که بتوان با او ارتباط برقرار کرد یا چه قدر دوست داشتنی باشد طوری انتخاب می کنم که بتوان به او روشنفکر گقت. معنی لغت هم بسیار مبهم است. حتی به کتابهایی که طرف بلغور کرده هم ربطی ندارد. بیشتر نوعی رفتار از موضع بالاست که بسیار هم زیاد شده. آخرین کسی که فکر می کردم چنین رفتاری کند و از مراسم و سنتها گله کند و راهنمایی ام کند خواهر دافم بود. خیلی بهتر است. من با اینکه سماجت می کنم و دست از حماقت بر نمی دارم حالا دیگر گستره انتخابم در بین خیلی هاست. حالا دیگر باید انتخاب کنم که به چه کسی ثابت می کنم که خیلی روشنفکرم. به یک همجنسباز که در حالت روشنفکری باید ویژگی اش را به صورت یک آیتم روشنفکری ببینم. به ان دوستپسری که برای خوشحالی اش وبلاگ زدم دریغ از اینکه وبلاگ زدن یک چیز هایی است تو مایه های دکون زدن. بستگی دارد که خواربارت چه باشد. یا آن یکی که وقتی فهمید وبلاگ دارم با حالت تهاجمی بهم گفت که وبلاگها ادبیات را به لجن می کشند و ادبیات مخصوص آدمهای خاص و روشنفکری مثل اوست. نمی دانم. حالا دیگر تعریف خیلی گسترده شده. با مشروب خوردن و سیگار کشیدن و به سنتها فحش دادن هم کار راه نمی افتد . یک خورده باید فکر کنم و انتخاب کنم.

4 Comments:

  • At 2:50 PM, Blogger پاسپارتو said…

    چطور می توانم برای این نوشته یک کامنت بگذارم و صرفا بگویم خیلی خوشم آمد، و در عین حال روشنفکر به نظر بیایم بدون اینکه به قسمتی از آن اشاره کنم، یا مخالفتی کنم یا موافقتی کنم، یا تفسیری بدهم؟چطور؟!

     
  • At 3:22 AM, Anonymous Anonymous said…

    اگر همین است روشن فکری که به چیزی فحش بدهی و سنگ چیز دیگری را به سینه بزنی، بگذار همان تاریک اندیش بمانیم.

     
  • At 2:36 PM, Anonymous Anonymous said…

    من با کمال افتخار خودم را روشنفکر می دانم. برای اثباتش هم به همه حضار يک فحش جانانه نثار می کنم.

     
  • At 5:36 AM, Anonymous Anonymous said…

    به نظر من روشنفکر کسیه که به مسایل بدون پیشداوری و همونطور که هستند نگاه می کنه. همین کاری که تو توی این نوشته کردی. همین. البته اصلا کار آسونی نیست حداقل برای من

     

Post a Comment

<< Home