آلما

Saturday, June 17, 2006

خواب

دیشب خواب دیدم. خواب دیدم دلم می خواهد یک پسر داشته باشم برای خودم. طوری که مال خودم باشد. یک جفت کفش کتانی پسرانهء تو پر پیدا کردم که شد پسر من. آنها را در یک گونی انداختم. گونی را بر کولم گذاشتم. پس هر جا می رفتم آن پسر با من بود. یکجایی اراده کردم که آن پسر بالقوهء من بالفعل شود کفشها را در آوردم و از درونشان یک پسر خوشتیپ در آمد. بنای بد قلقی گذاشت. نمی خواست مال من باشد. ولش کردم برود پی کارش. بعد رفتم به یک مدرسهء فرزانگان که اگر آنجا درس می خواندم موسیقی می خواندم ولی من به مدرسهء دیگری رفته بودم که مجبور شده بودم ریاضی بخوانم. احساس اندوه شدیدی کردم. آنها شاد بودند. دور یک حوض در یک فضای سبز جمع شده بودند و خوش و خرم بودند. بعد نوبت حمام گرفتن رسید. همه ما دختر بودیم جمع شدیم در یک استخر که حمام کنیم. از پایین شکممان لوله ای فلزی در آمده بود که از آن به شدت کف بیرون می آمد و ما به هم کف پاشیدیم. بیدار شدم دستشویی رفتم و برگشتم و باز هم خواب دیدم. خواب دیدم که یک گربه دارم که خیلی دوستش دارم. منتها یکهو پرید رویم و شروع به لیسیدن لبم کرد و من خیلی بدم آمد. مدام احساس می کردم که مو به دهانم رفته. پسرخاله ام شرور اجتماع شده بود و به مردم چیزهای بد آموزش می داد. زندانی اش کردند. من نمی خواستم به عروسی اش بروم خاله ام گفت چون مریم خودش عاشق شوهر کردن است و نمی تواند این طوری می کند. من هم عصبانی شدم. اما با گربه ام و یکی از دوستهایم رفتم. گربه ام دستم را گرفته بود و روی دو پای عقبش راه می آمد . مدام مواظبش بودم که زیر ماشین نرود. ناراحت شد. گفت که خودش بلد است که از خیابان رد شود. دوباره برگشت که از خیابان رد شود و به من نشان دهد. من خیلی می ترسیدم برایش. بعد به یک جایی رفتیم که قبلا در آنجا مشروب خورده بودند و دعوا کرده بودند. یک پارک بود پر از شیشه خرده. با چند تا خانم چادری نشستم سر یک میز . نیروی انتظامی می آمد و برای حجاب تذکر می داد. من هم آستینم کوتاه بود و مدام نگران بودم که بهم چیزی بگویند. در همین نگرانی ها از خواب بیدار شدم.

2 Comments:

  • At 4:09 PM, Anonymous Anonymous said…

    :)

     
  • At 5:05 AM, Anonymous Anonymous said…

    maryam to ehtiaj be ye ham zaboon dari.
    man mitoonam ye hamdele khoob barat basham.
    chon manam sharayeti shabihe to faram.
    tanhayee.
    age mayel be harfzadan boodi ye ok bede ta ba messenger ba ham harf bezanim.
    te marde tanha ...

     

Post a Comment

<< Home