یک بوس کوچولو
"یک بوس کوچولو" را خیلی دوست داشتم. در ذهن آدم گره ایجاد کنندخیلی خوب است. یک کم مخوف هم باشد که بهتر. از این داستانهای موازی خسته نمی شوم. چه قدر خوب است که یک جایی هم این دو تا داستان به هم برسند و از هم رد شوند. شاید نوشتن اش خیلی سخت نباشد دو تا را می توانی جدا بنویسی و بعدش با هم مخلوط کنی و لی خواندنش خیلی کیف می دهد به شرط آنکه قبل از سینما یک کم هم نوشیده باشی.
سعی کنید دوستتان ننوشیده باشد چون آنقدر ور می زند و هوای دوستپسرش را می کند که خل می شوید.
اگر راست می گویی سخت نیست خودت بنویس
سعی کنید دوستتان ننوشیده باشد چون آنقدر ور می زند و هوای دوستپسرش را می کند که خل می شوید.
اگر راست می گویی سخت نیست خودت بنویس
3 Comments:
At 11:51 AM,
Anonymous said…
بهتر از اینه که دوستت بخواد آدرس بلاگشو بده به دختری که کنارمون نشسته بده
At 12:44 PM,
Anonymous said…
خوب این مشکل دخترهاست که بعد از نوشیدن شروع می کنند به ور زدن. اگه پسر بودید می فهمیدید که نوشیدن چه لذتهایی بیشتر از ور زدن می تونه داشته باشه
At 2:34 AM,
Anonymous said…
اشتباه کرده ای عزیزم...
داستان موازی ای وجود ندارد. اتفاقا همه چیز در یک راستاست... پرنده ای خود را به مردن
میزند تا خودکشی یک نفر را به تاخیر بیاندازد(مرد نباید بمیرد)... زنی، دوستِ مرد را به خانه
اش میبرد تا او خود کشی نکند(مرد نباید بمیرد)... همان زن باز برای به تعویق انداختن
خودکشی مرد تا رسیدن دوستش میرود و از او شکر میگیرد(مرد نباید بمیرد)... و دوست مرد
از راه میرسد. داستانی برایش تعریف میکند که فلانی نباید در زیرزمین خانه خودکشی میکرد
بلکه باید در کوههای کلیمانجارو میمرد(مزخرف)... و مرد را به سفری میبرد در راه زن را در
کنار چند مرده می بینند و در یک جنگل زیبا زن به سراغ مرد میرود تا جان او را با یک "
بوس کوچولو" بگیرد... مرد داستانی نوشته با عنوان "یک بوس کوچولو" و زن دوست مرد را
به جایی میفرستد تا جان اش به دست پیرزن زشتی گرفته شود (به چه گناهی؟)... کاری که
فرمان آرا میکند رسما توهین به شعور تماشاگر است و بس. نمیدانم چه کسی به او گفته با این
مسخره بازی ها فیلم اش شبیه فیلم های روشنفکری میشود. نمیدانم این "تصاویرکارت پستالی"
دیگر چه میگویند آن وسط، کاری که در سینما مد شود دیگر کسی ول کنش نیست. تکلیف فیلم با
خودش هنوز مشخص نیست نمیداند به ستایش مرگ می پردازد یا در ستایش زندگی است،
نمیداند به کی میخواهد فحش دهد و ثنای چه کسی را بگوید. و آن دیالوگهای احمقانه که هیچ بار
معنایی جز افزودن به زمان فیلم و نشان دادن "تصاویر کارت پستالی" درپس زمینه هیچ
کارکرد دیگری ندارند. و آن لوس بازی های بچه گانه : "کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم"
، "جناب سروان این پستی که گرفتید ترفیع بود یا تبعید؟"، "این روسری...".
سوهان اعصاب پایان ندارد. فیلم بعد از پانزده دقیقه اول نه حرفی برای گفتن دارد و نه داستانی
برای تعریف کردن، هر کاری که میخواسته بکند در همان پانزده دقیقه میکند و بقیه هیچ.
Post a Comment
<< Home