آلما

Wednesday, June 08, 2005

غر

بابا جان من نمی خواهم خود کشی کنم. مجبورم انگار. به زور به دنیا آمده ام به زور هم می خواهم ادامه بدهم. لعنتی هر چه زندگی ام سگی تر می شود اصرارم به زنده ماندن بیشتر هم می شود. چه طور فکر می کنند اینهایی که نه تنها خودشان دوست دارند زنده بمانند بلکه تصمیم دارند نه یکی که دو تا بچه هم به دنیا بیاورند. هر جور خودم را در دنیا وارد می کنم از آن ورش می زنم بیرون. بنالم؟ زشت می شمرم بنالم. مامانم. مامانم. و خیلی غرغر های دیگر که زنگ می زنم برای سمیرا می گویم

2 Comments:

  • At 3:32 PM, Anonymous Anonymous said…

    Khob taghsir e khodete jeddi migirish!

     
  • At 11:51 AM, Anonymous Anonymous said…

    bashe! boro be samira begoo manam miram doosdokhtare jadid peida mikonam!

     

Post a Comment

<< Home