آلما

Friday, April 29, 2005

گریه

اشکهایم از چشمانم می آیند
قله ای در مغزم نیست
که تصمیمی باشد و
.جویی شکل بگیرد
.چشمه همین جاست
و حرفهایم از گلو می آیند
این صداها را در انباری با تازیانه رام نکرده ام
و آرامشگاهی ندارند
مگر گوش تو

0 Comments:

Post a Comment

<< Home